به گزارش خبرگزاری مهر، نشست «چگونه درباره حاج قاسم با کودکان سخن بگوییم؟» در سیوسومین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران با حضور مریم جلالی و سیدعلی کاشفی خوانساری، در سرای اهل قلم کودک و نوجوان برگزار شد.
مریم جلالی در ابتدا این نشست درباره نحوه پیدایش اسطورهها گفت: میراث فرهنگی یک قوم یا ملت صرفاً محدود به مسائل مادی نیست، بلکه فراتر از اینهاست؛ هر اتفاق فرهنگی که باعث رشد شده است، میراث است. اسطورهها از قبل تا زمان حال میراث هستند؛ اما به تدریج با رشد فرهنگی و سیاسی مردم، این اسطورهها بهروزرسانی شدهاند. مردم براساس نیاز خود و جامعه، داستانهایی به داستانهای تاریخی اضافه کردهاند و آنها را تغییر دادهاند. اسطورهها در یک فضای جامعه به وجود میآیند و در همان جامعه پرورش مییابند. نیاز است که اسطوره فرهنگی، به عنوان میراث هر کشوری وجود داشته باشد.
وی درباره اسطورههای معاصر بیان کرد: بسیاری از افراد به خاطر حفظ شرافت، دین، امنیت و … جان خود را در جنگ ۸ سال دفاع مقدس از دست دادند؛ برای هر کدام از آنها داستانی وجود دارد که چگونه بودند و چگونه به شهادت رسیدند؛ هیچکدام از آنها به خاطر دریافت دستمزد به جنگ نرفتهاند. در حال حاضر آنها به اسطوره تبدیل شدهاند. هر یک از این شهدای جنگ اسطوره هستند؛ در حال حاضر اگر این اسطورهها را با اسطورههای قبل مقایسه کنیم، خیلی میان آنها تفاوت است؛ اسطورههایی که امروزه در ذهن ما زندگی میکنند، کسانی هستند که چشم بر روی همه چیز بسته و اخلاق معنوی خالص داشتند.
بگذاریم بچهها خودشان فکر کنند و پیرنگها باز نوشته شود
جلالی درباره الزامات در ادبیات کودک گفت: چرا باید به شخصیت حاج قاسم سلیمانی بپردازیم؟ باید به دنبال جنبههای برتر شخصیتی بگردیم؛ جنبهای از شخصیت که نظر مخاطب را جلب میکند. پیشینه ادبیات کودک از غرب بوده است و آنها نیز به همین شیوه عمل میکردند و از اسطورههای خود سخن میگفتند. درگذشته و در کشورهای غربی، بزرگترها تصمیم میگرفتند که کودکان چه کتابی بخوانند. در حال حاضر ایران به این نگاه رسیده است که بزرگترها تصمیم بگیرند که کودکان چه کتابی را بخوانند. یک گروهی ذائقه تولید را، ذائقه کودک قرار میدهند. سنجیده این است که هر دو این دیدگاه در یک تناسب قرار بگیرند.
جلالی در بخش دیگری از سخنان خود اشاره کرد: در حوزه ادبیات کودک، خالق اثر میخواهد دست به قلم ببرد، نگاهش به مخاطب است و باید نیازسنجی کند. چشم نویسنده کودک به مخاطب است. کسی که زیرک است به بخش اثربخشی هم نگاه میکند و میراث فرهنگی هم ترویج میکند. تولید یک اثر در ادبیات کودک میتواند دربرگیرنده هر موضوعی باشد ولی نحوه و نوع مطرح کردن آن مهم است؛ هنر آن است که کتاب به گونهای مطرح شود که خانوادههایی که هیچ شناختی بر روی او ندارند با آن آشنا شوند و جذب شوند. تا زمانی که اثر را به گونهای بنویسیم که اجازه فکر کردن به بچهها را ندهد، کودک هیچ رشدی نمیکند. بگذاریم بچهها خودشان فکر کنند و پیرنگها باز نوشته شود.
ضرورت آشنا کردن کودکان با حاج قاسم سلیمانی
سیدعلی کاشفی خوانساری نیز در این نشست درباره لزوم آشنایی کودکان و نوجوانان با حاج قاسم سلیمانی گفت: نگاه علمی اقتضا میکند که در یک پدیده علمی به دنبال پرسش و پاسخهای علمی باشیم؛ چرا ما باید یک شخصیت معاصر را به کودکان معرفی کنیم؟ چه ضرورتی دارد که کودکان با حاج قاسم سلیمانی آشنا شوند؟ یک شخصیت معاصری که زندگی آن با ابهاماتی روبهرو بوده است؛ تا چند سال قبل از شهادتش، برای مردم ناشناس بود؛ شخصی که توسط شبکههای رسانهای مطرح میشود و محور فعالیتهای آن حمایت از مظلوم و شیعیان بوده و در یک عملیات تروریستی به شهادت میرسد.
وی ادامه داد: بحثهای سیاسی در بین بچهها جایی ندارد حتی بزرگترها هم به این بحثها علاقهمند نیستند؛ چنین شخصیتی چرا باید برای کودکان معرفی شود؟ یک شخصیت هر چقدر هم محبوب باشد، اینکه دیگران بعد از مرگ درباره او صحبت کنند، فایدهای ندارد. اگر قرار است درباره کسی صحبت کنیم، باید بدانیم معرفی آن شخصیت، به چه کار کودکان میآید. در ادبیات کودک فقط سلیقه مورد نیاز مخاطب مطرح است؛ چنین شخصیتی چه آموزههایی برای کودکان دارد؟ مهمترین قسمت شخصیت او عدالت و حقگویی است؛ اگر حقخواهی، حقگویی به عنوان یکی از این آموزهها در نظر بگیریم، در آنجاست که میتوان برای کودکان صحبت کرد. اگر قرار است درباره کسی صحبت کنیم، به دلیل پاسخ به نیازی است که در کودک و نوجوان وجود دارد؛ حقگویی نه تنها نیاز بچههای امروز است بلکه برای آنها ضرورت است.
کاشفی خوانساری درخصوص نحوه سخن گفتن برای کودکان بیان کرد: مسائل سیاسی، خبری، جایگاه شغلی و… هیچکدام دلیلی برای صحبت با کودکان نیست. برای مخاطب کودک و نوجوان چه جنبههای برتری میتوان یافت که مورد نظر آنها باشد؟ چگونه سخن بگوییم؟ مهمترین ممیزی که مشخص میکند، مخاطب است. امروزه دیگر نگاه جامعهنگر پذیرفته نیست؛ مخاطبها یکدست نیستند. ممکن است مخاطبی در خانوادهای بزرگ شده باشد که از شهادت حاج قاسم سلیمانی ناراحت شدند؛ چنین شخصیتی کاملاً با حاج قاسم سلیمانی آشناست؛ از طرفی با کودکی مواجه هستیم که خانواده آن هیچ واکنشی با این حادثه نشان نداده است؛ با این دو دست مخاطب، نمیتوان با یک ادبیات صحبت کرد.
وی اضافه کرد: ناگزیر به استفاده از رویکردهای چندگانه هستیم. در اینجا ترفندهای ادبیات کودک و نوجوان به وجود میآید؛ باید از حوزهها و وجوهی که کمتر از آن صحبت شده است، صحبت کنیم و از یک تازگی، پرسشبرانگیزی و آشنازدایی صحبت شود؛ در فضای کودک و نوجوان حرف تکراری زدن یعنی مرگ! بدترین خیانت و جنایت به کودکان استفاده از تصاویر، صفتها و متنهای شعاری و تکراری است؛ چنین کتابهایی قطعاً تاثیر معکوس دارند. بسیاری از افراد از این فضا و محبوبیت در بین مخاطب استفاده کردند و سودهای مالی زیادی بردند. به صورت کلی باید متناسب با مخاطب محتوا تولید کرد و اصول حرفهای ادبیات کودک تبعیت کند. علاوه بر متن و ادبیات کتاب، تصویرگری، جلد، صحافی و … کتاب نیز برای کودکان مهم است؛ جزئیات در کتاب کودک، تاثیرگذار است.
نظر شما